.....ند یده عاشقت شدم

لطفا تا نظر ندادید خارج نشوید

.....ند یده عاشقت شدم

لطفا تا نظر ندادید خارج نشوید



یا مهدی (عج)مولای من !
سالهاست صبح های جمعه ندبه گویان ،
با اشک ، مژه چشم هایم را آب و جارو می کنم ،
تا مگرقدمگاه تو شود
و در غروب غم انگیز چشمانم سمات را زمزمه می کنم .
و اشک حسرت می ریزم .
بیا تا در حریمت بیاسایم ,
با گریه هایت همنوا شوم،
سر بر شانه بغض بگذارم و مثل ابر بهار گریه کنم و دانه های مروارید چشمانت را در صدف نگهداری کنم .
ای سوار سبز پوش لحظه های من !
می دانم که روزی می آیی و پرستو های مهاجر را بر شاخسار آرامش ، ما وا می دهی ای خوب !
دیگر نمی توانم اشکهایم را ،
در چاه چشمانم اسیر کنم ،
باران اشکم را بر سجاده نیازم جاری می کنم که اشک ،
مهر استجابت دعاست .
ای زلال عصمت ، آتش معصیت در وجودم شعله ور است ،
بر من ببار و تطهیرم نما ،
بیا تا ایمان غرق گرداب گناه نشده ،




 



 


آسمون دلم گرفته خونه ی خدا کجاست؟




دلمو دیدی شکسته خونه ی خدا کجاست؟




آسمون به هرکی دادی یه ستاره یادگاری




حالا که نوبت من شد آسمون جائی نداری؟




امشب باز میون اشکهام دوباره دونه دونه دست کشیدم




اونجا هم خدا نبودش خونه ی خدا کجاست؟




آسمون خسته شدم از .....




میخوام باز فرشته باشم خونه ی خدا کجاست؟




آسمون  ......




آسمون بی بر وبارم دیگه سایه هم ندارم




دیگه رنگ وبو ندارم خونه ی خدا کجاست؟




آسمون دلم رو بستم دیدی قفلشم شکستم




دیگه کوله بار رو بستم خونه ی خدا کجاست؟




آسمون نگاه بکن حسرت رو تو چشام ببین




آسمون بسه جدائی خونه ی خدا کجاست ؟




آسمون هرچی که دیدم رو زمین رنگ وریا بود




آسمون من که یه رنگم خونه ی خدا کجاست؟







خــــدایا:




سایبانی از جنس اشک و نیاز می خواهم تا سجاده ی دلم را در آن بگسترانم و با دستان خسته قنـــوتم از تو بخواهم که بر وجود سردم نور نگاهت را بتابانی و گل های زیبای عشق و ایمان را بار دگر در من تازه گردانی





مهدی جان سلام

مولایم ،عشقم، بهانه بودنم، همه امید و آمالم....مهدی جان سلام

 

آقا نمیدانم چی بگویم....فقط در یک کلام بگویم که ارباب شرمنده شما هستیم

 

بعد از این مدت که این وبلاگ رو با فرزندتون تاسیس کردیم اینقدر دل مشغولی برایمان درست کردند که اصلا یادمان رفت از مولا و سرورمان یادی کنیم.

 

ولی آقا جان چه بخواهی چه نخواهی به کسی کار ندارم،تو گواهی که به جز تو من دگر یار ندارم...

 

از روی شما خجالت میکشیم مولا که چرا در این مدت یادی نکردیم از علت وجود عالم امکان

 

اربابم شما بزرگ و کریمی و همه از کریم انتظار کار کریمانه دارند پس ببخش بر ما این تقصیر را.

 

آقا...آقا ما شنیده ایم بهترین وقت گدایی زمانی است که اهل خانه شاد باشند...

 

اما....

 

اما نمیدانم که آیا گذاشته اند تو در روزهایی که نزدیک هست به ولادت مادرت زهرا(سلام الله علیه) شاد باشی

 

 یانه...

 

تخریب مزار پدر بزرگوارت از یک سو و اهانت های پشت سر هم به ناموس شیعه از سوی دیگر باعث رنجش تو

 

 شده است  و افسوس به حال ما این مصیبت ها را میدانیم ولی باز هم با گناهان خویش تورا آزار میدهیم

 

ای وای بر ما...

 

مولایم برما سخت نگیر زیرا تنها خریدار ما تو هستی...

 

مهدی جان تو خود گواهی که از طرف دوست و دشمن زخم زبان ها خوردیم...

 

لیکن این رسم روزگار است...

 

هرکس که حرف حق بزند محکوم به سکوت است...

 

مگر مادرت زهرا نبود،مگر پدرت علی نبود،مگر جدت حسن نبود و مگر....

 

ما از این بزرگواران یاد گرفته ایم که جز حق چیزی نگویم حتی اگر ما را برنتابند و تهدیدمان کنند

 

هدف ما جلب رضایت شماست و دیگران برایمان اهمیتی ندارند

 

مولایم اگر همه عالمیان جمع شوند و ما را تایید کند ولی تو از ما راضی نباشی آن روز ،روز مرگ ماست

 

و اگر روزی همه عالم جمع گردند و مارا نهی کنند و به مخالفت با ما بپردازند ولی تو از ما راضی و خشنود

 

باشی آن روز،روز شادمانی ماست...

 

پس سایه ات را از سر با برندار و بگذار در زیر چتر حمایت تو و  در مسیر تو گام برداریم...

 

امید است که از ما راضی و خشنود گردی تا در سرای آخرت شرمنده مادرت زهرا(سلام االله علیه) نباشیم

 

مهدی جان ما را دعا کن

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

عرفاتیان

عرفاتیان عالم خبر از سپیده دارم  - گل شبنمی پی گل زسرشک دیده دارم

 

به طلوع محشر حق ز جمال دلبر حق  - مه پرتو افکنی در افق سپیده دارم

 

پی جلوه خدایی، پی یار کربلایی  - ز فضای خودستایی، دل و جان رمیده دارم

 

برود دلم اسیری، پی مرکب امیری  - که به شوق او وجودی به جنون رسیده دارم

 

پی خیمه نگارم پی یار گلعزارم  - شده ام کبوتر غم دل پرکشیده دارم

 

ز ستارگان کویش ز فدائیان رویش  - چه کنم کند حسابم سر آن جریده دارم

 

ز حیات جاودانه ز بهار عاشقانه  -   سخن از نسیم عشقی که به دل وزیده دارم

 

ز چفیه های پرخون ز بسیجیان مجنون  - سخن از کبوتران ز قفس رهیده دارم

 

تب معرفت ندارم سر عافیت ندارم   - به جهاد انتظار علوی عقیده دارم

 

نه ز دلبر دل آرا که ز جاهلان دنیا   - ز معاندان غافل گله یا عدیده دارم

 

عرفات سینه خون شد حرم از حرم برون شد  - عرفات بی ولایت غم این پدیده دارم

 

عرفات، سینه ی من، حرم و مدینه ی من  - طلب ظهورت ای جان ز گل شهیده دارم

 

<a href="http://delkade2.parsiblog.com/</a>

وبلاگی زیبا با مطالبی جالبhttp://delkade2.parsiblog.com/حتما سر بزنید.

هفتادو دورکعت دلدادگی


حضرت حق،دوست چهره ها نیست، دوست دل هاست.آن هم ،نه هردلی،دل های راست:


"یا حبیب قلوب الصادقین!"


آن دل که صادق نیست،عاشق نیست.


دل های راست قرارگاه عاشقی  است!...


***


بلاجویان،جز در "خدا"،آرام نمی گیرند.


زبان ِ سرخ، سرسبزترین زبانه دنیاست، و شهیدان_این خالصانه ترین سلاله ی خاک_عاقل ترین عاشقان ِ جهانند!...


به این تک و دوها_که ما داریم_به جایی نمی شود رسید.


"آرامش "،محصول این ها نیست،چیز دیگری است.


دنیا، منزل نیست، راه است.راهی ،برای رفتن و رسیدن.


هردری را، کلیدی است، و"شهادت" کلیدترین کلید، برای بازگشایی


 همه درها و دل ها و دیده ها....


اگر شهادت نبود، دست ِ دین، به جایی نمی رسید!


****


غبار راه، نگاه آدم را، کور می کند.


دنیا ، دلمشغولی ِ خاکیانه ی آدمی است.دنیا را نمی شود تمام کرد.


دنیای هرکسی را، با عمرش ، تمام می کنند!


اما_ در نگاه ِ دوستان خدا_ همه چیز، چیز دیگری است، درنگاه ِ راهیانه ی یاران، همه زیباست، و بد دیدن، عین ِ بی وفایی و کافری!...


بهشتیان، پرنده های دست آموز ِ خدایند.


وجز بر شاخه ها و شانه های دیدار، در آمدن و بر نشستن، نمی دانند.


دنیا، اگر هم که زندان است، برای دوستان نیست که یاران، در قبیله ی بندگان و نزدیکان اند، و نه ، از قبیل ِ پای بندان و زندانیان!...


***


بهشت ، چه گونه است؟! بهشت کجاست؟!...


اگر بهشت از جنس ِ "مکان" است، پس چرا" ماه رمضان"را، قطعه ایی از آن می دانند؟ و اگر از جنس "زمان " است، پس چرا پهنه اش را، به پهنای "آسمان ها و زمین" می خوانند؟!(عرضها، کعرض السماوات و الارض....)


بهشت،" زمان" و "مکان" نیست، "اِمکان" است.


آدم را، به بهشت نمی برند، ادم بهشتی می شود!


بهشت، از مقوله ی "رفتن" نیست، از مقوله ی"شدن " است.


 و آنان که بهشتی می شوند، هرجای هم که باشند، بهشتی اند و بهشت آفرین!


"بهشتمجمع ِ دلدادگی هاست،


و "دوزخ"، مجموعه ی وادادگی ها!...


تا دیدار و گفتار بعد


 یاحق







« اللّهم اکشف هذه الغُمّة عن هذه الأمّة ، بحُضـوره و عَجّل لـنـا ظُهـورَه ؛

«إنّهم یَرونَه بَعیـداً و نَـراهُ قَـریـبــاً

چرا نبودیم

هزار و سیصد و اندی سال

با کم و زیادش

....

همه حصرت ما اینه که

چرا مدینه نبودیم

چرا کوفه نبودیم

چرا کوچه بنی هاشم نبودیم

چرا تو کربلا نبودیم

..

چون اون جوری

غریببانه و مظلومانه آقامون رو

...

هزار و سیصد و اندی سال

..

ولی

خیلی جالبه

اونها می گفتند

گفتند بیان تمام همت و هستی و مردنگی مون رو جمع کنیم که ببینیم بعد از این مدتهه هزار چهارصد سال می تونیم بزاریم این یکی آقامون تنها و غریب باشه

اونها می گفتند

...

بسیجی شهید ابوالفضل سپهر

 

 

ای شهدا!

 برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده

 

آیا به همین زودی باید پلاک های غبار گرفته

مفقود الجسد هایمان از گردن غیرت فروافتد؟